در مورد شهادت حضرت رقیه در بعضی کتب چنین نقل شده که:دستمالی روی سر امام حسین علیه السلام انداختند و آن طبق را جلوی حضرت رقیه نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: این سر کیست؟
گفتند: سر پدر توست. سر را از میان طشت برداشت و به سینه گرفت و می گفت:
«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمة حَتّی تَکْبُر»
«پدر جان، کی تو را با خونت خضاب کرد! ای پدر که رگهای گردنت را برید! ای پدر، کی مرا در کودکی یتیم کرد! پدر جان، بعد از تو به که امید وار باشیم؟ پدرجان، این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند!».
و از این سخنان با او گفت، تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد و سخت بگریست تا غش کرد و از هوش رفت. چون او را حرکت دادند از دنیا رفته بود.
اهل بیت چون این بدیدند، صدا به گریه بلند کردند و داغشان تازه شد، و همه از زن و مرد بر آن آگاه شدند و گریستند.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.